مطالب جالب و داغ

ساخت وبلاگ
مطالب جالب وداغ
سلام دوست جونیااااااااااا چطورین ؟خوبین؟با زحمتای ما..ببخشید یه چند وقت بود که نبودم ...اخه خیلی سرم شلوغ بودو... از طرفی هم فشار درسی به شدت زیاده ...(هیچیکی دلش واسه ما نمی سوزه دیگه..)خلاصه الان مهم هست که بالاخره اومدم دیگه ...بذارین از مدرسه براتون بگم...هییییییی امسال که واقعا بد بختیم ..خدا بگم این امتحانای نهایی رو چی کار کنه به خدااااااا داریم کچل میشیممممممم اصلا یعنی چی؟یکی دیگه که معلم ما نیست واسه ما سوالل دربیاره؟؟؟ مامییییییی ..خلاصه که همه دوستام به این نتیجه رسیدن که عروس بشن بهتره!!!!!حداقل اینه که دیگه نمیخواد امتحان نهایی بدن(البته شوخی کردم)امسال دوتا از دوستام ازدواج کردن!.بعد ما سر کلاس بودیم که دیدیم افسانه( یکی از همون بچه هایی که ازدواج کرده امسال) اومد بچه ها تادیدنش گفتن وایییی چه خوشگل شدی چه ناز شدی بعدخانمموون گفت غصه نخورید ایشالا شما هم عروس میشید ..ناز میشید بعد ماااا..(مردیم از خنده) یکی از بچه ها گفت خانم خدا از دهنتون بشنوهههههههه بعد مااااا آی خندیدیمممممم خلاصه که دورانی داره این مدرسه با همه حالگیری هاش خب حالا یه داستان جالب اما واقعی
داستان زندگی ما
نام داستان: معاون دبیرستان
نویسنده: فهیمه پاكروان
سر همت
ماشین می ایستد. سوار می شوم و می نشینم. تا رسیدن به دانشكده دست كم 20 دقیقه در راهم. فرصتی است كه چشمانم را ببندم و فارغ از قال و مقال خیابان به گوش و چشمم استراحتی بدهم
اما ... انگار اشتباه كرده ام زهی خیال باطل. باندهای cd چنجر این پراید كوچك چنان بر سرم می كوبد كه فكر می كنم وسط میدان جنگ ایستاده ام. بیچاره را چه چاره؟ خودم را جمع می كنم و تلاش می كنم نشنوم اما با صدای گوشخراش پسرك خواننده كه ناصاف و ناهنجار شروع به ناسزا گفتن می كند، برق از سه فازم می پرد
برو گمشو، دیگه نمی خوام ببینمت ... چشمهایم گرد می شود
حتما اشتباه شنیده ام. صاف می نشینم با دقت گوش می دهم. پسرك ادامه می دهد: بی وفای لعنتی، هر روز با یكی كه هستی ... دیگر خواب و خیال چرت زدن در ماشین از سرم پریده است. واقعا درست می شنوم. این خواننده محترم كه البته cd و نوارش به مرحمت محدودیت ها و ممنوعیت ها، زیر زمینی تكثیر شده است و دست به دست می شود، مشغول فحاشی و دشنام گویی به یك "دختر جوان" است. یك معشوقه كه ظاهرا بی وفایی كرده و حالا مستحق این همه لعن و نفرین است. فكر می كنم شاید همین یكی باشد و تمام شود. اما تمامی ندارد. صدای دیگری می خواند
بس كه خودخواهی، پر رنگ و ریایی، آتیش زدی به جون من، و بعدی
بی خیال اون كه رفته، بی خیالش، مگه تو چند سال جوونی، و بعدی
گول نگات رو خوردم تو كه فریبه حرفات
و انگار فقط من نیستم كه با تعجب این اشعار پر از بدبینی، خیانت، كینه، بی وفایی، دورویی و البته كلاهبرداری! را می شنوم. دو نفر از آقایان مسافر هم كه انگار حرف دلشان را از زبان خوانندگان محترم بی نام و نشان شنیده اند داغ دلشان تازه می شود . اولی می گوید: راست می گه آقا، -رو به من- خانم دور از جون شما، شما كه ایشالا متاهلید؟! ولی این دخترا خیلی بد شدن. نگا كنید تورو خدا سر و وضعشون رو ببینید. طبقه ی بالای آپارتمان ما دو تا دختر با مادرشون زندگی می كنن. خانم هر روز یكی می رسوندشون. یه روز یه پراید. یه روز یه پرادو! یه روز زانتیا! و دومی هم شادمان از این جنگ تخریبی علیه زن ها ادامه می دهد: اقا همشون دنبال شوهرن. این نشد، یكی دیگه. اون نشد بازم یكی دیگه. اصلا به هیچ كدومشون نمیشه اعتماد كرد، معلوم نیست قبل از ازدواج با چند نفر گشتن و
دارم منفجر می شوم. دلم میخواد یقه ی اقایان را بگیرم و كله هایشان را به هم بكوبم. هیچ كس نیست بگوید اگر خانمها هم مجوز خوانندگی داشتند، آن وقت چه گلایه ها كه از بی وفایی آقایان نمی كردند و چه پته ها! كه روی آب ریخته نمیشد. دلم نمی خواهد بگویم: دخترها هفت خط شده اند، آقایان پاكدامن و نجیب و سر به راه چرا گول می خورند و مدل دوست دخترشان را مثل مدل گوشی های موبایل، راه به راه عوض می كنند. (اونم به بهانه ی اینکه اون لیاقت عشق منو نداشت می رم سراغ یکی دیگه)اما انگار خدا به دادم می رسد. ماشین می ایستد و خانمی چادری سوار می شود و هنوز چند جمله از مكالمه ی آقایان عقل كل را نشنیده، با صدای بلند شروع به مخالفت می كند
آقا چی می گین؟ شما از بدبختی ها و گرفتاریهای مردم چه خبر دارید؟ همه ظاهر قضیه رو می بینن و تند تند حكم صادر می كنن. من معاون یه دبیرستانم. بیایید پای درد دل من بنشینید، خون گریه می كنی

دخترهای مثل دسته ی گل داریم كه گرفتار هزار و یك جور كار غیر اخلاقی شدن فقط به خاطر این كه خانواده نمی تونه، تامینشون كنه. یه دختر سال سومی داشتیم كه می گفت من برای خرید لوازم التحریر مدرسه با یه فروشنده، دوست شدم و هزار تا بلا سرم اومد. یكی دیگه بود گفت ما پنج تا بچه ایم. پدرم معتاده و بی كار. من پول خرید یه روسری یا شال رو هم ندارم. از سر اجبار هر از گاهی با یكی دوست می شم، یكی برام روسری می خره، یكی مانتو می خره. یكی كیف می خره
شما از دل دخترای مردم بی خبرید. اصلا اون آقای 60 ساله ایی كه با یه دختر 18 ساله دوست می شه و براش عطر و ادوكلن و لباس می خره، غلط می كنه! دخترا بی اخلاق شدن، اخلاق و تعهد و نجابت آقایون كجا رفته؟ اونا چرا سوء استفاده می كنن .كی گفته دختر بیچاره ای كه هیچ دستاویز و پناهی برای تامین نیازهاش نداره و به جایی چنگ می زنه ناسالم و.. ! ولی آقا پسرها و آقایان متاهل و حتی پیر و پاتالی كه زن و بچه و زندگی دارن ولی باز هم دنبال دخترای فسقلی فسقلی راه می افتن و با وعده و وعید سرشون رو شیره می مالند، سالم و با اخلاق و..
به مقصد رسیدیم و حرفهای خانم، نیمه كاره می ماند. چقدر خوشحالم. آقایان مدافع حقوق مردها،‌ بی سر و صدا از ماشین پیاده می شوند و فلنگ را می بندند. به نظرم ترسیدند از خانم معاون كتك بخورند. خدا را شكر هنوز هم هستند زنانی كه فریاد كشیدن را از یاد نبرده اند.(هییییییی واقعا چه به سر خود اورده ایم ..این مردنما هارو که باید....راست میگن ...یک مرد می تواند دو زن را هم زمان به یک اندازه دوست بدارد(منظور همون روحیه ی تنوع طلبیشونه دیگه.)
ولی یک زن نمیتواند دو مرد را هم زمان به یک اندازه دوست بدارد (یعنی اینکه ما ماخانم هاهر چی هم باشیم با معرفت تریم دیگه!بر منکرش لعنت!)ویا به قول دکتر شریعتی مردها در مسیر عشق به وسعت نامتنهاهی نامردند گدایی عشق میکنند تا زمانیکه به تسخیر قلب زن مطمئن نیستند اما همینکه مطمئن شدند نامردی را در کمال مردانگی به جامی اورند....حالا با این اوصاف بازم دست پیپشو میگیرند تاپس نیفتند(خدایی ناکرده..)
فک میکنم این شعرایی که میخوام بنویسم شاید وصف حال این دخترا باشه که باعث شد در جواب اینجور خواننده های (پسری)که اینجور دخترا رو توصیف میکنن بنویسم
ازت متنفرم با همه وجود.. عاشق کسی بودم که لایق نبود
یه دختر تنها یه اسمون تردید به هر کسی دل بست ازش خیانت دید(مریم)
نرنجم که با دیگری خو کنی تو با من چه کردی که با او کنی؟!(مریم)
سخته یکی بهت بگه ستاره شو بچینمت یه کم که بگذره بگه،دیگه نیا ببینمت
من کسی رو میخوام که نیس مث تو پشیمونم دوستت ندارم برو
پشیمونی گرچه نداره سودی خوب شد که فهمیدم بدی به زودی(مریم)
آب ،آیینه عشق گذران است توکه نگاهت به نگاهی نگران است باش که فردا دلت با دگران است
مریم حیدرزاده:

قبل از اینکه شعر مریم روبراتون بنویسم میخوام که مصراع اول این بیت رو، براتون توضیح بدم در اینجا که مریم میگه شاید اشتباه اما عاشقا دروغ میگن...برای توضیحش با ید بگم که..(میدونم ادبیاتتون خوبه ...دراین مصراع ..عاشقا استعارست ..استعاره از پسرایی که فک میکنن عاشق شدن به معنای واقعی کلمه...(اخی مامی فداشون بشه..)و هر بار هم که عاشق میشن ..فک میکنن عاشق ترینن و عاشق تر از اونها تو دنیا وجود نداره!!!!!(نکته قابل توجه)..من که فک میکنم ادمی که چندبار عاشق میشه (به حساب خودش.)هیچ وقت نمیتونه عشق واقعی رو بفهمه چیه...چون هنوز یاد نگرفته عشق واقعی که بر اساس شناخت درست وعقلی هست هیچ وقت جایگزین نداره....وچیزی که جایگزین داره عشقی هست که فقط براساس احساس وعواطف ادمی ست (که به صورت غریزی در همه وجود دارد). و همینطور عشقی که از وابستگی های الکی به ادمی نشات می گیره اونم به خاطرارضاء تنهایی وکمبود(وگرنه تو این دوره زمونه هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره).



شاید اشتباه اما عاشقا دروغ میگن
آدمای مهربون و باوفا دروغ میگن
اوناکه دوستت دارم تکیه کلامشون شده
به تموم اسمونا به خدا دروغ میگن
اونا که می آن به این بهونه ها ،که اومدن
از توی شهرقشنگ قصه ها دروغ میگن
اونا که فدات بشم تکیه کلامشون شده
به تموم آسمونا،به خدا دروغ میگن
اونا که با قسم و ایه میخوان بهت بگن
تاقیامت نمیشم ازت جدا دروغ میگن
منبع شعر(کتاب تقصیر من نبود از مریم حیدرزاده)

تایادم نرفته ..بعضی از دوستان میگن که قالب وبم شلوغه..باید بگم شلوغی وبم ربطی به قالب وبم نداره.شلوغی قالبم به خاطر اینکه تعداد پستام وتعداد لینکام زیاده واسه همین شلوغ به نظر میرسه. بی زحمت تو پست قبلیم نظر بذارید فعلا

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 237 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 21:59