<no title>

ساخت وبلاگ

مقــــــداری طناب در خانه هست ...
می آیی تا با هــَـــم طناب بازی کنیم
یا
که گــِـــره اش بزنم بر سقف ...؟!!


تلخ منم همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی

و ننوشیده باشی!!!

خیال می کردم اگر دوباره ببینمت
با یک سیلی آبدار خواهمت شکست..
اما ...
زمان گذشت و سر انجام یک روز دیدمت
و ناگهان بغضم در گلو شکست..!!

گاهــے فعل هـــا
چنــان سریع ماضــے مــے شوند
کــه باور نمــے کنـــے
مــے گوینــد...مـے گفت
مــے شود...شــد
...مــے رفت...رفت
و رفت...
و دیگر هیچ گــــــاه
بـــاز نخواهـــد گشتــــ
عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 218 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 21:59